تاثیر طلاق عاطفی والدین در فرزندان
طلاق عاطفی والدین یا طلاق خاموش زمانی اتفاق میافتد که مرد و زن از یکدیگر جدا نشدهاند. در کنار هم و زیر یک سقف زندگی میکنند اما مانند دو غریبه بوده و یا دائما در حال بحث و کشمکش هستند. آنها یکدیگر را دوست ندارند، محبتی بین آنها وجود ندارد و به سختی یکدیگر را تحمل میکنند.
عموماً این نوع زوجین در حل تعارضات خود ناتوان بوده و به همین دلیل دعواها و تعارضات حل نشده بین آنها افزایش پیدا میکند. همچنین به رفتارهایی که زمانی برای یکدیگر خوشحال کننده بود توجهی نکرده و اهمیتی برای زوجین نخواهد داشت. البته اگر این خانواده دارای فرزند باشد میتواند تاثیرات منفی بسیاری بر فرزندان خود بگذارند که در ادامه به این موضوع میپردازیم.
طلاق عاطفی والدین و مشکلات فرزندان
جدایی عاطفی یا طلاق عاطفی در فرزندان پسر و دختر بسته به شرایط سنی و شخصیتی آنها میتواند متفاوت باشد. شاید بتوان گفت که اثر منفی این مسئله بر پسرها بیشتر از دختران است. برای مثال با توجه به جنسیت فرزند در پسران با رفتارهای بیرونی، پرخاشگری و رفتارهای منفی و در دختران اختلالاتی همراه با اضطراب و استرس خواهد بود.
طلاق عاطفی والدین در کودکان کم سن ممکن است باعث شود عادات غذایی آنها تغییر کند. حتی در فرزندان بزرگتر نیز احساس گناه باشد و آنها خود را دلیل به وجود آمدن این مشکلات در والدین ببینند و حتی خشم و رنج خود را بر خواهر یا برادر خود نشان دهند. برخی نوجوانان نیز از طریق زیادهروی در تماسهای تلفنی و چت کردن با دوستان تنش خود را آرام میکنند. در ادامه چند مورد از تاثیرات منفی طلاق عاطفی در فرزندان را مورد بررسی قرار میدهیم.
مشکلات روانی و بروز اضطراب در فرزندان
یکی از دلایلی که میتواند موجب بروز مشکلات روانی و اضطراب در فرزندان شود؛ چگونگی روابط اعضای خانواده با یکدیگر است. حتی کودکان کم سن نیز متوجه از دست رفتن رابطهی گرم و صمیمی در خانواده و مخصوصاً طلاق عاطفی والدینشان خواهند شد. این خود یکی از عاملهای بروز اضطراب در کودکان است.
برخی اوقات والدین برای درد دل کردن با فرزند خود، نشانههای طلاق عاطفی خود یعنی کمبود محبت و سردی زندگی خود را به آنها میفهمانند و این کار احساس اضطراب و ترس را در وجود او بوجود میآورد. یقیناً فرزند دوست ندارد جانب فقط پدر و یا مادر خود را بگیرد و دیگری را از دست بدهد.
ارتباط مهربانانه و عاشقانه اعضای خانواده امنیت روانی را برای کودک به ارمغان میآورد، او حس خواهد کرد که در هنگام بروز مشکلات زندگی، خانواده و نزدیکان به یکدیگر کمک میکنند و پشتیبان هم هستند. همین امر امنیت خاطر او را تامین میکند، این یک واقعیت است که ارتباطات مثبت والدین، فرزندان و صمیمیت و شور محبت در خانواده موجب شادابی آنها خواهد شد و برعکس رابطه سرد و فقدان ارتباط عاطفی زوجین تاثیر منفی در روان و جسم فرزندان خواهد گذاشت و اضطراب و ترس آنها را به همراه خواهد داشت.
فشارهای روانی، تولید کنندهی اضطراب است و خود اضطراب نیز باعث بداخلاقی، مشکلات تغذیه و گوارش، حافظه، ضعف تمرکز، انزوا طلبی و… میشود، کودکان بسیاری از حالات روانی خود را از پدر و مادر میگیرند، بنابراین آنها باید ابتدا مشکلات خود را بهبود داده و با ساختن محیط خانوادگی گرم و مناسب، زمینههای تربیت و رشد صحیح فرزندان را بوجود آورند.
رفتارهای پر تنش و پرخاشگرانه فرزند
احتمال رفتار پرخاشگرانه در کودکان، مخصوصاً در سنین پایین در محیط خانوادههایی که درگیری و تنش در آن زیاد است بسیار بیشتر است. فرزندان، پدر و مادر را الگوی خود قرار میدهند و رفتارها و گفتارشان را با تقلید از آنها آموزش میبینند.
گاهی سردی رابطهی زوجین با یکدیگر موجب بیتوجهی آنها به فرزندان میشود و همین امر سبب شده زمانی که فرزند خواستهای دارد، پدر و مادر به آن بیتوجه بوده و او نیز با فریاد و رفتارهای پر تنش سعی بر جلب توجه والدین خود کند.
جستجوی محبت خارج از خانواده و امکان بروز آسیب های اجتماعی
یکی از نیازهای فرزندان در تمام سنین، محبت و عشقورزی والدین است، بنابراین زمانی که این نیاز در خانواده بی جواب بماند، فرزند به مکانها و افراد دیگر روی خواهد آورد و به سرگرمیهای خارج از خانواده سوق پیدا میکند، اگر او محبتی که به آن نیاز دارد را در درون خانه خود پیدا نکند به هرکسی که این مهربانی و عشق را به او نشان دهد جذب خواهد شد.
در حقیقت مشکل از جایی شروع میشود که او در میان افرادی در جستجوی محبت باشد که غیر قابل اعتماد بوده و مناسب نباشند. در این صورت امکان بروز آسیبهای اجتماعی برای آنها بیشتر میشود.
تعارض و سردرگمی فرزندان
جدایی عاطفی پیامدهای بسیاری دارد که یکی از آنها کم توجهی به همسر و فرزندان است. معمولا در طلاق عاطفی، هماهنگی پدر و مادر در تربیت فرزند از بین رفته و در نتیجه به دلیل برخوردهای متفاوت و روشهای تربیتی مختلف والدین، فرزند دچار تعارض شده. در این بین مجبور به انتخاب است که باید به خواسته پدر یا مادر عمل کند و در نتیجه دچار تعارض روانی میشود.
در زمان اختلاف و درگیری بین پدر و مادر، فرزند دچار احساس سردرگمی، دوگانگی و گیجی میشود که جانب پدر یا مادر را بگیرد. همین عامل باعث از دست دادن احساس آرامش و تمرکز او خواهد شد.
افت تحصیلی فرزندان
یکی دیگر از نتایج طلاق عاطفی والدین بر فرزندان، افت تحصیلی او خواهد بود که میتواند به دو دلیل اتفاق بیافتد. یکی از دست دادن تمرکز فرزند به دلیل اختلافات و مشکلات خانوادگی است. البته به مرور زمان خود فرزند دچار نگرانی خواهد شد. زیرا به دلیل اختلافات، بیتوجهیها و کوتاهیهای والدین، ضعف درسی روز به روز بیشتر شده و به جایی خواهد رسید که دیگر امکان رسیدن به مشکلات درسیشان را نخواهند داشت. والدین آنقدر درگیر مشکلات خود شده که فرزندشان رو به فراموشی رفته و دیگر زمانی ندارند تا برای آنان خود صرف کنند.
دلیل دیگر افت تحصیلی فرزندان، احساس سرافکندگی فرزند به دلیل عدم توجه پدر و مادر به او بوده که برخی اوقات موجب بروز عوامل انتقام جویانه آنها میشود. زمانی که بیتوجهی والدین را دیده و این حس را تجربه میکنند، تصمیم میگیرند با درس نخواندن به انتقامجویی از آنها بپردازند.
البته دلایل دیگری هم وجود دارند که در افت تحصیلی کودک تاثیرگذار هستند مواردی مانند مشکلات روانی، از دست دادن آرامش، کمبود محبت و… که این موارد نیز موجب میشود.فرزند تمرکز مناسبی نداشته باشد و این خود میتواند مهمترین دلیل برای افت تحصیلی او باشد.
تاثیر منفی در آینده فرزند
فرزندان از والدین خود الگو برداری میکنند. مهم نیست ما دوست داریم آنها چگونه باشند، آنها همانگونه خواهند بود که ما هستیم.
چیزی که باید توجه کرد این است که فرزند امروز ما همان مادر و پدر فردا خواهد بود و هر آنچه امروز در زندگی یاد گرفته است فردا به آن عمل خواهد کرد. تمام تجربیات و مشاهدههایی که او در زمان رشد خود داشته است مانند رفتارها و واکنشهای نامناسب، عدم آگاهی از طرز صحیح عشق ورزیدن، رفتار اشتباه با همسر و بسیاری از مسائل دیگر، پیامد جدایی عاطفی والدین است.
سلام
من و همسرم مشکلات متعددی داریم.در یک سالگی پسرم شوهرم تصمیم به طلاق داشت ولی من بخاطر پسرم در زندگی مون موندم و دیگر هیچ ناراحتی با همسرم ایجاد نمی کنم که پسرم شاهد آن باشد. هر حرف بد یا توهینی به من می کند به پسرم می گویم که شوخی می کند و اصلا به حرف های شوهرم اعتنایی نمی کنم البته فقط در حضور پسرم در تنهایی کلی گریه می کنم.
من نگران آینده پسرم هستم لطفا من رو راهنمایی بکنید چطوری زندگی کنم تا پسرم لطمه نبیند؟
دوست عزیز ، آدم خوب به معنی تحمل کردن همه چیز نیست، این که شهامت موندن داشتید خوبه ولی علت مشکلات، سوتفاهمات رو باید پیدا کنید، اینکه نگران آینده پسرتون هستید نشون میده که مادر مسئولیت پذیری هستید،هر چقدر به فرزندتون بگید این بحثها شوخی هست باز اون آسیب میبینه چون تو محیطی که تنش هست و پدر و مادر بینشون صمیمیت و احترام نیست داره بزرگ میشه اول به خاطر خودتون و بعد پسرتون پیشنهاد میکنم با یک زوج درمانگر صحبت کنید برای ارتباط موثر با همسرتون