خودداری از شناسایی با رنج ذهنی
وقتی در فکر غرق می شوید، به راحتی درگیر داستان های ذهنی ای که برای خود می گویید می شوید. ممکن است شروع کنید به این باور که شما افکار خود هستید. بالاخره آنها در ذهن شما اتفاق میافتند. اما حقیقت این است که شما افکار خودتان نیستید. این شما هستید که آنها را مشاهده می کنید. این تمایز مهمی است که باید انجام دهید، به خصوص اگر می خواهید زندگی آگاهانه تری داشته باشید. در این پست از وب سایت مشاوره، ما بحث خواهیم کرد که چگونه ذهن آگاهی می تواند به شما کمک کند تا بفهمید که واقعاً در زیر همه این افکار چه کسی هستید! خودداری از شناسایی با رنج ذهنی موضوع اصلی ما است. برای داشتن ذهنی قوی می توانید از مشاوره تلفنی روان شناسی یا مشاوره حضوری مشاوره استفاده کنید.
آیا افکار، شما را تعریف می کنند؟
خیلی آسان است که اجازه دهید افکارتان بر شما غلبه کنند، اما آن ها شما را مشخص نمی کنند. اکهارت توله در کتاب «قدرت اکنون» می گوید:
ذهن اگر درست استفاده شود ابزاری عالی است. با این حال، اگر اشتباه استفاده شود، بسیار مخرب می شود. به بیان دقیق تر، آنقدر زمان نیست که از ذهن خود به اشتباه استفاده کنید. معمولاً اصلاً از آن استفاده نمی کنید. گاهی فکر از شما استفاده می کند. این بیماری است. شما باور دارید که ذهن خود هستید. این توهم است. ساز تو را گرفته است.
ممکن است ترسناک به نظر برسد، اما در واقعیت، همه این احساس را در طول زندگی روزمره خود تجربه می کنند. هر چه بیشتر چیزی را بفهمیم، ترسناک تر می شود! خودداری از شناسایی با رنج ذهنی به ما کمک می کند تا این شرایط سخت را بهبود بخشیم.
افکار خودکار
افکاری که ذهن پرمشغله از آن عبور می کند، محصول ذهنی است که توسط تأثیرات بیرونی و واکنش های احساسی شکل می گیرد. چیزی که روانپزشک آرون بک آن را «افکار منفی خودکار» مینامد، پاسخهای شرطیشدهای هستند که هیچ ارتباطی با ماهیت واقعی شما ندارند. بنابراین، اگر بگویید: “من افکار خودم نیستم.” این یک گام به سوی نگرش خوب به زندگی است، به دلایل زیر:
- شما مسئول نحوه پاسخگویی خود هستید، نه خود افکار.
- می توانید تصمیم بگیرید که آیا افکار خود را بپذیرید و سپس بر اساس آنها عمل کنید.
- شما می توانید انتخاب کنید که فقط آن افکار را بپذیرید و آنها را رها کنید.
افکار، خود شما نیستند. آنها فقط یک پاسخ شرطی به پیام هایی هستند که دریافت می کنید. پاسخ های فوری به دلیل عادت های تفکر رخ می دهد. این به این دلیل است که شما فقط به طور مبهم از مکانیسم های موجود آگاه هستید، تمایل دارید تصور کنید که این افکار از شما سرچشمه می گیرند و به هسته وجود شما گره خورده اند. شما همیشه آنطور که فکر می کنید بعد از اینکه کسی به شما توهین یا آزار می دهد احساس نمی کنید. در هر لحظه، هر احساسی که داشته باشید، دقیقاً همان فرد هستید. مهم نیست که چقدر برداشت دیگران از خود را جدی می گیرید. مهم است که چقدر خوب آن را درک می کنید. خودداری از شناسایی با رنج ذهنی در این حال بهتر مدیریت می شود.
چرا افکار شما واقعی نیستند؟
شما ممکن است در حال حاضر از آن آگاه نباشید، اما هر چیزی که در ذهن شما اتفاق می افتد تنها در دنیای درونی خصوصی شما رخ می دهد. شما فقط به خودتان فکر می کنید و هیچ کس دیگری حرف شما را نمی شنود. تنها یک جهان فیزیکی در اینجا روی زمین وجود دارد، اما میلیاردها جهان درونی وجود دارد. همه ما در تئاترهای مجزا هستیم و شاهد اتفاقات کاملاً متفاوتی هستیم و با این حال طوری رفتار می کنیم که انگار در یک تئاتر هستیم و همان نمایشی را تماشا می کنیم که آن را زندگی می نامیم.
مهم است که به این حقیقت فکر کنیم زیرا به این معناست که آنچه ما شخصاً در ذهن خود زندگی می کنیم واقعی نیست. ما می دانیم که افکار ما به این دلیل اتفاق می افتد که از آنها آگاه هستیم، اما آنها خارج از آگاهی ما وجود ندارند. بر خلاف تصور ما، افکار ما جامد نیستند، مانند درختان یا صخره هایی که در خارج از ما وجود دارند. مطمئناً می توانید بگویید که هرگز فکری را در طول روز ندیده اید. مشخص نیست که افکار در کجا، چگونه یا در بدن ما وجود دارند یا خیر.
خودداری از شناسایی با رنج ذهنی- چیزی که فکر را واقعی می کند
چیزی که یک فکر را واقعی جلوه می دهد توجهی است که به آن می کنیم. ما با تمرکز بر چیزی و در نظر گرفتن آن به عنوان رویدادی که در جایی اتفاق میافتد، چیزی را به شکل جامد در نظر میگیریم. فکر ما بر هدف آن فکر تأثیر نمی گذارد، مگر اینکه باور کنیم که دارد یا اقدامی علیه آن انجام دهیم. دانستن اینکه اگر به فکری توجه نکنیم، به آن پاسخ ندهیم، با آن همذات پنداری نکنیم و بقیه چیزها، می تواند بسیار رهایی بخش باشد، آنگاه وجود آن به سادگی از بین می رود. اگر بگذاریم یک فکر هیچ باشد، آن وقت همان چیزی است که می شود… هیچ.
“وقتی یک فکر فراموش می شود کجا می رود؟” – فروید زیگموند.
افکار می آیند و می روند، اما شما همیشه اینجا هستید
یکی از اولین چیزهایی که باید به آن توجه کنید این است که افکار خود به وجود می آیند. آنها از ناکجاآباد ظاهر می شوند، برای مدت کوتاهی در آگاهی شما باقی می مانند، و سپس دوباره ناپدید می شوند. مانند ابرهایی که از آسمان عبور می کنند. شما نمی دانید فکر بعدی شما چه خواهد بود، شما واقعاً در ظاهر و ناپدید شدن آنها حرفی ندارید. مثل این است که ذهن برای خودش ذهن دارد. همانطور که ابرها با هر شکل و اشکالی در پهنه بیتغییر آسمان شناورند، همه نوع افکار در آگاهی تغییرناپذیر شما پدید میآیند و میگذرند. «شما»ی که امروز هستید با زمانی که جوانتر بودید بسیار متفاوت است و شما با نسخهای از خودتان که وقتی بزرگتر میشوید متفاوت خواهید بود. با این حال، آگاهی شما از افکار، احساسات، عواطف و خاطرات به هیچ وجه تغییر نکرده است. تغییرناپذیر، بی آلایش، ابدی است.
مهم نیست که چه افکاری وارد وجود شما شده و از آن خارج می شود، شما هنوز در زمان حال اینجا هستید، فکر بعدی همیشه در گوشه و کنار خواهد بود اما همیشه می رود و راه را برای فکر بعدی باز می کند. چیزی که امروز به آن فکر می کنید، احتمالاً هفته آینده یا حتی فردا را به خاطر نخواهید آورد. افکار می توانند بسیار زودگذر باشند و مهم است که از این موضوع آگاه باشیم تا بتوانیم خارج از ذهن متفکر خود زندگی کنیم و از لحظه فعلی لذت ببریم.
خودداری از شناسایی با رنج ذهنی، مدیتیشن هدایت شده
شما بدون افکار خود کی هستید؟ در ادامه با تکنیک مدیتیشن می توانید خود را مدیریت کنید.
- ابتدا یک موقعیت راحت پیدا کنید.
- چند نفس عمیق بکشید و در حین بازدم، این کار را با احساس رها شدن و رها کردن انجام دهید.
- فقط همین الان حضور داشته باشید، دقیقاً همانطور که هستید.
- تمام افکاری که در مورد اینکه چه کسی هستیم، هر تصویری که از خود داریم، هر ایده ای که با هویت شخصی ما مرتبط است را کنار بگذارید. تمام تصوراتی مانند جنسیت، موقعیت، سن.
- خود را از هرگونه پیش فرض، باور یا دانشی که ممکن است در مورد دنیا دارید خالی کنید. شما باید کاملا رها باشید.
- همه ایده ها، افکار، احساسات، قضاوت ها، غرور، شرم، دستاوردها، شکست ها را کنار بگذارید.
- تمام خاطرات گذشته را کنار بگذارید و تمام افکار آینده را کنار بگذارید – انگار که در همین لحظه به زمین رسیده اید.
- فقط اینجا و الان حضور داشته باشید. دم و بازدم.
- اگر از تمام این مفاهیم، آرمان ها و باورها خلع شوید، چه بخشی از «شما» باقی می ماند؟
- چگونه می توانید «شما» را که باقی می ماند توصیف کنید؟ آگاه؟ حاضر؟ هوشیار؟
- چه احساسی دارید؟ صلح آمیز؟ خالی؟ گسترده؟ اگر چیزی خاص را احساس نمی کنید، بهتر است فکر کنید که مثبت است یا منفی؟
- آیا چیزهایی دارید که کنار گذاشته اید که اگر پس گرفته شوند، تجربه فعلی شما را بهبود می بخشد؟
هر چه بیشتر از افکار خود آگاه شوید، قدرت کمتری بر شما خواهند داشت
خودداری از شناسایی با رنج ذهنی با آگاهی از قدرت افکار بهبود می یابد. واقعیت این است که بیشتر افکار و اعمال ما ناشی از رفتار خلبان خودکار است. لزوماً به این معنی نیست که شما کار اشتباهی انجام می دهید. عادتها، روالها، تکانهها و واکنشهای ما، ما را در طول زندگی مان میبرد، بنابراین مجبور نیستیم همیشه متوقف شویم و فکر کنیم. مشکل این است که وقتی برای مدت طولانی در اتوپایلوت هستیم، فراموش می کنیم که در خلبان خودکار هستیم. این مشکل ساز است، زیرا زمانی که ما حتی از عادت ها، روال ها، تکانه ها و واکنش های خود آگاه نیستیم، آنها را کنترل نمی کنیم. آنها در عوض ما را کنترل می کنند.
اگر لحظه ای از افکار خود آگاه شویم، می توانیم با داشتن ذهنی آگاه تر، این چرخه رفتار را بشکنیم. شما افکار خود نیستید، مهم است که این را درک کنید، فقط به این دلیل که به چیزی فکر می کنید به این معنی نیست که شما را به عنوان یک شخص تعریف می کند، اگر فقط آن فکر را رها کنید، در وهله اول هرگز وجود نداشته است. افکار شما از شما یک فرد خوب یا بد نمی سازد. اینکه چگونه بر اساس این افکار عمل می کنید و واکنش نشان می دهید، چیزی در مورد اینکه شما هستید می گوید. اکنون کمی وقت بگذارید و مراقبه هدایت شده بالا را امتحان کنید و ببینید که بعد از آن چه احساسی دارید، سعی کنید به برخی از سوالات ارائه شده پاسخ دهید و افکار خود را بشناسید.
خودداری از شناسایی با رنج ذهنی ـ چگونه یادآوری می کنید افکار خود نیستید؟
افکار شما صرفاً اشیاء ذهن هستند. درست مانند صداها، ادراکات، احساسات و ایده ها. افکار چیزی جز ابرهای گذرا نیستند که فقط شما می توانید آنها را ببینید. هر بار که فکر می کنید باید به خود یادآوری کنید، یک لحظه مراقبه هدایت شده را امتحان کنید. به یاد داشته باشید که هر چه بیشتر از افکار خود آگاه باشید، کنترل کمتری بر شما خواهند داشت. زندگی در درون سر یعنی گم شدن در درون افکارمان. اکثر افرادی که زمان زیادی را صرف خیال پردازی و خیال پردازی می کنند، اغلب به دنیای بیرون از ذهن خود توجه چندانی ندارند. این می تواند مسیر آن ها را سخت و چالش برانگیز کند.
ازا ین رو مدیریت افکار می تواند بسیار مدیریت شده و کمک کننده باشد. چیزی که از رنج ذهنی ما را دور می کند. برای دوری از آن می توانید در کنار تکنیک های مدیتیشن از مشاوره متخصصان کارآزموده در مرکز مشاوره مشاوره به صورت حضوری با تلفنی بهره ببرید.
کاملا درسته
سلام و سپاس